لطفا صبر کنید ...

«ددی سایت» مکانی است که در آن می توانید یک گفتگوی سالم، بدون استرس و سازنده با دیگران داشته باشید. برای شروع ثبت نام کنید و یا وارد حساب کاربری خود شوید.

تاپیک های پیشنهادی به شما

تاپیک های جدید (بیشتر)

نظرسنجی های جدید (بیشتر)

موزیک های جدید (بیشتر)

لحظات جدید (بیشتر)

تاپیک های به روز شده (بیشتر)

تاپیک های پر بازدید 3 روز گذشته (بیشتر)



بازگشت به صفحه قبل بازگشت به لیست تاپیک ها پرینت این صفحه به اشتراک گذاری این صفحه در فیسبوک به اشتراک گذاری این صفحه در تلگرام به اشتراک گذاری این صفحه در واتس اپ به اشتراک گذاری این صفحه در اکس بزرگ کردن اندازه قلم کوچک کردن اندازه قلم کپی لینک این صفحه 
از نوشتن نامه های زیاد خسته شدم  و همه را پارە کردم، برای تو ارسال کردم و خواندی و پارە کردی، هیچ وقت نتوانستم جواب هیچکدوم از نامە های خودم را بدانم. حرف هام، سوال هام.  گاهی وقت ها فکر میکنم زیادی حرف میزنم، یا در حرف زدن زیادە روی کردم ، ولی وقتی نگاهی بە دل خودم می اندازم میبینم من کە اصلا حرفی نزدم، تو حوصلە خواندن چند نامە من را نداری، ولی من بازهم خودم راگول میزنم و میگویم شاید وقت برای نامە های من را نداری یا اصلا ندیدی، من بیش از حد خودم را گول زدم، گول زدن های بی معنا، انقدر بی معنا کە گاهی وقت ها بە این فکر میکنم تو روزی خواهی آمد . گاهی وقت ها میگویم من راشاید دوست داری .، گاهی وقتهام میگویم بە من فکر میکنی، یا مهمم برای تو.. مهم بودن در حرف خلاصە نمیشود. در برخورد خلاصە نمیشود، یا فقط یک کار، مهم بودن گاهی وقت ها وقت گزاشتن میخواهد. گاهی وقت ها حرف دل است و گاهی وقتهام جواب تند یا نگاهی و احساس واقعی می خواهد.، ولی این را میدانم هیچوقت سکوت نمیخواهد. من الان در خانه ام  بازهست و  بە تنهایی  رو بە روی در نشسته ام  ومنتظر تو هستم، ولی اینجا خانەی من خیلی تنگە از دل من هم تنگ تر هست، نە صدای اوازە پرندە ای بە گوش میخورد و نە نسیم در و پنجرە خانه را می بندد. حتی وقتی بارانم می آید بە خانە من نمیخورد و صدای باران  رااز پشت بان  نمیشنوم، رو دیوار خانە من هیچ گربە ای سرک نمیکشد، هیچ کبوتری هم بال نمیزند در اسمان خانه ام، هچ گنجشکی روی درخت حیاطم نمیشیند. اینجاخیلی سوت و کور است. انقدر کە  بە تنهاییم فکر میکنم، تنهایی کە انقدر ترسناک هست  که از تنهایی خودم میترسم، تنهایی سخترین احساس هست که میشه تجربه اش کردو و باآن کنار آمد. یادم هست اخرین بارکه درمورد تنهایی خودم مینوشتم، از آنوقت تا حالا خانه ام  سوت و کور شدە است.این روز ها در خیابان شانه ام خورد بە شانە دختر جوانی، گفتم: ببخشید اقا. برگشت گفت: کجام شبیه بە اقاست. بیخیال شدم و سرمو انداختم پاین و بە راهم ادامە دادم.
هر چیزی را فراموش کردم مهم ترینشون حس مرد بودن بوده.، یادم نمیاد احساس مرد بودن چه جوری بودە. یا چه جور حسی هست. خوب.. بد.. بیخیال مهم نیست بە این فکر میکنم اصلا چه گونە باید زندگی کرد، چه جوری باید عاشق شد، چه جوری باید درمورد کسی بنویسی، فکرم خالی خالی شدە، انقدر خالی کە جز صدای چند حرفت هیچ چیزی داخلش نماندە است. من با این صدا دارم زندگی میکنم، صدایی کە بی شک  من را به تونزدیکم میکند صدایی کە من را قاطی میکند با احساس زندگی تو، صدای من را به کنار تو می آورد.، باور کن وقتی بە تو فکر میکنم کە روزی میایی حتی سلامم را فراموش میکنم کە باید به تو بگویم. یا این کە چقدر دوستت دارم، چقدر به تو فکر کردم، چقدر برایم مهم هستی، اصلا وقتی میایی من باید چیکار کنم..؟ جای تو انقدر خالی است، با فکر کردن هم پر نمیشود. هرکاری میکنم جای خالی تو با هیچ چیزی پر نمیشود جز  با خود تو، تو زیبا تر از ان چیزی  که فکرش را بکنم هستی، زن ها اگر نباشند این دنیا دیگر جای زندگی نیست، زن ها اگر نباشند باقلی فروش ها بدانند که بدون هیچ فروشی بە خانە برمیگردند، زنها اگر نباشند، هیچ بچە ای تربیت نمیشود، زن ها اگر نباشند توی هیچ کوچە این شهر بوی غذا مستت نمیکند و توی کوچەها نمی پیچە، زنها اگر نباشند هیچ خانە ای پاک وتمییز نمیشود.، زن ها اگر نباشند باغچە ها همە خشک میشوند، زنها اگر نباشن، تمامە کارخانە ها پر میشوند از گردوگبار و از کار میافتن. باور کن اگر زن ها نباشند هیچ مردی دیگر حوصلە کار کردن ندارد. خانە ها تمییز نمیشود. ظرف ها شستە نمیشوند، پارک هام دیگر بوی گل و گیاهان داخلشان پخش نمیشود و خشک میشوند، بازارهم بوی هیچ عطر زنانە ای توجهه تو را جلب نمیکند، یا صبح ها دیگر بوی هیچ شامپویی روی موهای زنی نمی اید،  زن ها زیبا هستند، چه زنی در بالکن خانه اش نشستە باشد و یک جام شراب روی میزش باشد و پا روی پا گزاشتە و  سیگار بکشد و شهر را دید بزند. چه زنی کە در چادر زندگی کندو خانه اش رو پاک کند و تمام روز بە خانه اش رسیدگی کند و عصر هنگام اغوشش راباز کند و بچەهایش با لباس و کفش های گلی در بغلش آرام گیرند. همە جا کە هستند زیبا هستند ولی دوست داشتن را فقط در وجود تو میبینم، چون شبیه گل مینا هستی، که یک ریشە دارە و هر شاخە چند گل رنگی میدهد، توهم یک نفر هستی فقط خودت هستی، میتوانی زیبای های تمام زن هارا درخودت بە من نشان بدهی، حتی از روی موهای بلندت گردنبندت را نشانم بدهی،  دارم چه چیزی مینویسم خدایا بازهم  نامەای مینویسم کە خودم هم میدانم بدون اینکە بخوانی پاره اش میکنی و جواب نامە خودم را نمیگیرم. باز من دارم با خودم حرف میزنم و خودم را گول میزنم.
برای شرکت در این گفتگو وارد حساب کاربری خود شوید و یا یک حساب کاربری جدید ایجاد نمایید.


در حال دریافت پست های این تاپیک

تبلیغات و آگهی ها


یکی از نشانه های جامعه سالم این است که افراد می توانند در محیطی دوستانه و صمیمی با دیگران به گفتگو و تبادل نظر بپردازند.  ایجاد این محیط خود یک چالش ...

نوشتن وصیت نامه در هر سن و سالی نشانی از عاقبت اندیشی و واقع بینی است. در این راستا سرویس آنلاین وصیت نامه « وصیت ساز » یک سامانه جامع و تخصصی است که ...

آیا شما هم عاشق حیوانات و طبیعت هستید؟ همه ما به حیوان خاصی علاقمندیم، بعضی گربه ها را دوست داریم، بعضی سگ ها، بعضی خرگوش ها، بعضی همسترها و بسیاری گو...