لطفا صبر کنید ...

«ددی سایت» مکانی است که در آن می توانید یک گفتگوی سالم، بدون استرس و سازنده با دیگران داشته باشید. برای شروع ثبت نام کنید و یا وارد حساب کاربری خود شوید.

تاپیک های پیشنهادی به شما

تاپیک های جدید (بیشتر)

نظرسنجی های جدید (بیشتر)

موزیک های جدید (بیشتر)

لحظات جدید (بیشتر)

تاپیک های به روز شده (بیشتر)

تاپیک های پر بازدید 30 روز گذشته (بیشتر)

 
  •   لیست تاپیک ها
    بازگشت به صفحه قبل پرینت این صفحه به اشتراک گذاری این صفحه در فیسبوک به اشتراک گذاری این صفحه در تلگرام به اشتراک گذاری این صفحه در واتس اپ به اشتراک گذاری این صفحه در اکس کپی لینک این صفحه 



    کاربر: Mystic  |  تاریخ ایجاد: 1403/11/11  |  آخرین فعالیت: 5 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان  |  بازدیدها: 68

    بخشی از کتاب فرنگیس: در روز سوم مهر ماه سال 1359 برای تهیه آذوقه به روستای پدری ام آمده بودم به طور اتفاقی با 2 نظامی مسلح روبه رو شدم، با استفاده از تبری که داشتم به سمت یکی از افسران بعثی حمله ورگشتم و او را از پای در آوردم، نظامی دیگر که ناظر این صحنه بود دست هایش را به علامت تسلیم بالا برد. بخشی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب فرنگیس: «بخش ناگفته و بااهمّیّتی از حوادث دوران دفاع را به مناسبت شرح حال این بانوی شجاع و فداکار، در این کتاب میتوان دید.» 1396/11/21 «ریحانه»؛ بخش زن، خانواده و سبک زندگی رسانه K...

    کاربر: Studious_girl  |  تاریخ ایجاد: 1403/11/05  |  آخرین فعالیت: 5 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان  |  بازدیدها: 114  | 
  • 💜دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شده برای شيطنت های بی وقفه، بيخيالی های هر روزه، ناز و كرشمه های من و آينه خنده های بلند و بی دليل، برای آن احساسات مهار نشدنی، حالا اما، دخترك حساس و نازك نارنجی درونم چه بی هوا اين همه بزرگ شده! چه قدی كشيده طاقتم! ضرباهنگ قلبم چه آرام و منطقی ميزند! چه شيشه ای بودم روزی، حالا اما به سخت شدن هم رضا نميدهم! به سنگ شدن می انديشم، اينگونه اطمينانش بيشتر است! جای بستنی يخی های دوران كودكی ام را قهوه های تلخ و پر سكوت امروز گرفته است! اين روزها لحن حرفهايم اينقدر جدی است كه خودم هم ...

    کاربر: Studious_girl  |  تاریخ ایجاد: 1403/11/02  |  آخرین فعالیت: 5 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان  |  بازدیدها: 135  | 
  • 💜🌈مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. پیر دنیا دیده ای از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی پیر مرد را دید بی اختیار گفت: «عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟ » پیر مرد همان طور که کنار مرد جوان نشسته بود برگی که از شاخه درخت،روی زمین افتاده بود را برداشت و آن را داخل نهر آب انداخت و گفت: «به این برگ نگاه کن. وقتی داخل آب میفتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.» سپس سنگ...

    کاربر: امیر ... ۳۲۱  |  تاریخ ایجاد: 1403/09/14  |  آخرین فعالیت: 7 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان  |  بازدیدها: 157

    فردا که شوم خاک ...

    کاربر: √ Mohsen  |  تاریخ ایجاد: 1403/09/02  |  آخرین فعالیت: 7 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان  |  بازدیدها: 120

    فقط خدا میداند چند بیت شعر در غروب های دلگیر پاییز در خانه های این شهر بر لبان زنان سروده شده با بغض و اشک.... هنگامی که چای دم میکردند... هنگامی که نعنا و پونه برای زمستان خشک میکردند هنگامی که نمک به غذا اضافه میکردند هنگامی که لباس های آب چکان را روی بند رخت صاف میکردند... و هنگامی که دکمه ی کنده شده را به لباس وصل میکردند... و هیچ جا ثبت نشد و هیچ کس نخواند و هیچ کس نفهمید .. و شعر ها در گوشه و کنار خانه آرام گرفتند تا افشاگری نکنند تا رازدار باشند که تا ابد درد دل های شاعرشان را در کلماتشان مخفی نگه دارند .

    کاربر: √ Mohsen  |  تاریخ ایجاد: 1403/08/29  |  آخرین فعالیت: 7 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان، عشق و احساسات  |  بازدیدها: 146

    فکر کن چاوشی برات بگه: دلم می خواست که تو رو حَبس کنم توو صِدام .

    کاربر: √ Mohsen  |  تاریخ ایجاد: 1403/07/14  |  آخرین فعالیت: 9 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان  |  بازدیدها: 157

    اما نیمه شبی من خواهم رفت از دنیایی که مال من نیست از زمینی که مرا بیهوده بدان بسته اند و تو آنگاه خواهی دانست که جای چیزی در وجود تو خالیست. احمد شاملو

    کاربر: Studious_girl  |  تاریخ ایجاد: 1403/07/12  |  آخرین فعالیت: 3 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان  |  بازدیدها: 218  | 
  • مرغ آمین دردآلودی ست کآواره بمانده رفته تا آنسوی این بیداد خانه بازگشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده. می شناسد آن نهان بین نهانان (گوش پنهان جهان دردمند ما) جوردیده مردمان را. با صدای هر دم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد می دهد پیوندشان درهم می کند از یأس خسران بار آنان کم می نهد نزدیک با هم، آرزوهای نهان را. بسته در راه گلویش او داستان مردمش را

    کاربر: آرزو بیرانوند  |  تاریخ ایجاد: 1403/06/27  |  آخرین فعالیت: 9 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان  |  بازدیدها: 230

    : ضرب شصت ضرب شست تو ضرب شد در نوش می کشی رنج مانده در آغوش می کشم نقش تازه ای از تو کینه ات را به جز به من مفروش من گلوگاه تیر بی پرده من گناهم گناه ناکرده گرم این گفتگوی طوفانی گفتی:" اینجا نفس نکش سرده" بوته بوته علم شدی در من آتش ِ زیر ِ پای ِ هر خرمن جام ِ جوهر شده است قرمز رنگ روی ِ هر شانه یک نفر بر من شهر وارونه ام نمی ریزید مار بر پونه ام نمی ریزید جیک و پیک همیشه مستانه کفتران دونه ام نمی ریزید؟! آزمون ِ مدام جا مان...

    کاربر: ژلوفنتونم  |  تاریخ ایجاد: 1403/06/15  |  آخرین فعالیت: 7 ماه قبل  |  دسته بندی: شعر، ادبیات و داستان  |  بازدیدها: 1300

    https://uupload.ir/view/vid_20240314_211117_191_at9c.mp4/ نیاز به لوس بازیه توضیح نیست همگی خداحافظ اللخصوص...🙂🌹

    کاربر: مهربانو_  |  تاریخ ایجاد: 1403/03/17  |  آخرین فعالیت: 3 روز قبل  |  دسته بندی: اجتماعی  |  بازدیدها: 4483

    🔆منم همچون دوستان اقدام به چنین کاری کردم 🔆

    کاربر: فیروزه  |  تاریخ ایجاد: 1403/03/22  |  آخرین فعالیت: 4 روز قبل  |  دسته بندی: متفرقه  |  بازدیدها: 7267  | 
  • در خیالم بود روز تولدت به تو بگویم بهار من از امروز شروع میشود چون تو معنی نو شدن و زندگیِ دوباره میدهی . در خیالم بود روز تولدت با لباس آبی با آهنگِ گل آفتابگردون هر روز به انتظار دیدن یاره برقصیم در خیالم بود روز تولدت قهوه مورد علاقه تو رو بنوشم در خیالم بود روز تولدت بیشتر بغلت کنم آخه من همیشه خودم را کنار تو و تو را کنار خودم میدیدم. میخواستم نامه هایم به تو راکتاب کنم تادرحافظه ی تاریخی بماند ،که تو همان مصداق عشق در کتابها شوی ...🌸💙

    کاربر: سعید خارجکی  |  تاریخ ایجاد: 1404/03/23  |  آخرین فعالیت: 6 روز قبل  |  دسته بندی: اجتماعی  |  بازدیدها: 528

    سلام دوستان چند منطقه ایران را زدن امیدوارم حال همه خوب باشه...

    کاربر: ye saye  |  تاریخ ایجاد: 1404/03/19  |  آخرین فعالیت: 6 روز قبل  |  دسته بندی: متفرقه  |  بازدیدها: 142

    اومده میگ چرا هرمردی تواینیستا میاد دایرکتم تو اصلا برات مهم نیس چرا بهم ریکوئیست میدن اصلا اهمیت نمیدی. لامصب خب بهت اعتماد دارم برمیداره شات میفرسته بدون اینک من بگم خودش بلاک میکنه منم گوشیشو چک نمیکنم الان ناراحته میگ غیرتی نمیشی روم

    تبلیغات و آگهی ها


    یکی از نشانه های جامعه سالم این است که افراد می توانند در محیطی دوستانه و صمیمی با دیگران به گفتگو و تبادل نظر بپردازند.  ایجاد این محیط خود یک چالش ...

    نوشتن وصیت نامه در هر سن و سالی نشانی از عاقبت اندیشی و واقع بینی است. در این راستا سرویس آنلاین وصیت نامه « وصیت ساز » یک سامانه جامع و تخصصی است که ...

    دانستن اینکه پدربزرگ و یا مادربزرگ پدر یا مادر شما چه کسانی بوده اند بسیار هیجان انگیز است. همه ما دوست داریم که ریشه خود را بیشتر بشناسیم. در این راس...