میگفت یه روز عاشقم میشی صبر کن.
میگفت پسر دل میدی زمان بده:)
حرفشو جدی نمیگرفتما،میگفتم نه اصلا،ولی شدم عاشقش شدم، به حرفش رسیدم...
وقتی میخوابم میاد ت خوابم میپرم از خواب ،دارم غذا میخورم یادش میوفتم،
تو مهمونی جایی ام یهو یادش میوفتم سکوت میکنم میرم ی جا عکساشو میبینم:)
تو خیابون میرم هر ماشینی میبینم میگم اونه:)
اره تو رو راست گفتی عاشقت شدم،شدم اون عاشق که نفسش بنده نفس یارشه...
تو خیلی چیزا رو نمیدونی،
تو نمیدونی چقدر یواشکی نگاهت کردم
تو نمیدونی چقدر شبا قبل خواب بهت فکر
کردم، تو نمیدونی چقدر وقتی ازم دور بودی
نگرانت میشدم، تو نمیدونی چقدر عشقت توی قلبم ریشه کرده...
تو نمیدونی چقدر عزیزترینی برام.
شدم اونی که دلبسته شده ولی معشوقش نیس اونو از دست داده ، داره بی قراری میکنه براش برا صداش برا قربون صدقه هاش:)
هیچ وقت فراموشت نمیکنم:)
گفتم بری میمیرم میدونی نمردم
ولی دیگه زندگی نکردم اصن تو خبر داری؟
از وقتی رفتی همش دلم تنگه،همش عصبانی
با هیچ ادمی کنار نمیام حتی کوچیک ترین چیز هم عصابمو خورد میکنه،دوس دارم همه ادمارو بکشم،به همه شک دارم انگار همه با ی قصد بدی میان سمتم ، میگفتم عشقم هست، بودن اون کافیه از پس بقیه مشکلام بر میام دیگه همین ک تو باشی من چیزی نمیخوام:)
اما رفتی و دلتنگی هم به مشکلاتم اضافه شد!
تو از دلتنگی چیزی میفهمی ؟ نه !
تو چه میدونی وقتی دارم غذا میخورم یهو یادت میوفتم کلا اشتهام میره
تو چه میدونی وسط جمع دارم میگم میخندم یهو سکوت میکنم
میرم میشینم یه گوشه عکساتو نگاه میکنم اهنگ گوش میدم، اشکام میریزه.
تو هیچی نمیدونی :)
تو چه میدونی از حال من یه بارم با خودت نگفتی اون همه دوسم داشت اون همه تلاش کرد برگردم
ی بارم دلت تنگ نشد یه بارم نخواستی زنگ بزنی بهم ؟
البته که نمیشه اگه قرار بود تنگ بشه که نمیرفتی :)
هیچوقت نتونستم فراموشت کنم ، نخواستم که از ذهنم و روزام حذفت کنم.
نخواستم با فکر نکردن بهت روزام مسخره و حوصله سر بر بگذره.
هیچوقت از خودم نخواستم که فراموش شی.
دلمو شکوندی ، اشکمو دراوردی ولی هنوزم دوست دارم ، هرجا رو که نگاه میکنم تویی!
نیستی بهم بگی کلاغ سیاه خوش صدا.
با رفتنت یه دلتنگی و غم عمیقی درونم جوونه زد.
نتونستم فراموشت کنم و حذفت کنم ولی هنوزم عکسامونُ میبینم و اهنگِ یار قدیمی پلی میکنم و اشک میریزم که حیفِ ما.
کاش هیچوقت یادت نمیرفت اینجا یکی بود که تورو به تمامِ زیبایی های جهان ترجیح میداد:)
دیگه نمی دونم با دلتنگی چی کار کنم با افسردگی چی کار کنم با تنهایی چی کار کنم.
نمی دونم با خودم چی کار کنم، با بقیه چی کار کنم.
نمی دونم چطور تحمل کنم یا از کی بپرسم.
فقط خیره میشم و هیچی نمی خورم یا عصبانی میشم و هیچی نمی گم؛یا کلافه میشم و داد می زنم.
وقتایی که فکر می کنم دیگه کارم با زندگی تموم شده دلم می خواد یه گوشه بشینم و بمیرم. دیگه نیستی که برات با ذوق از خوشی و ناخوشی های زندگیم بگم...یادته وقتی دلم میگرفت میشستی روبروم و میگفتی زل بزن به چشمام ...میدونسی دیدن چشات غم رو از دلم میبره ...تو اینارو میدونسی و چشمات رو ازم گرفتی ... تو بگو الان وقتی دلم میگیره چیکار کنم...چرا منو وابسته ی خودت کردی و پشت کردی بهم و رفتی ..نگفتی اگه چشمات نباشه من غم دلمو کجا ببرم....چقدر درد داره ثانیه های بدون تو گذروندن ... همه جا کنارمی ولی نیستی ... پرنده ی قلبم منتظرم، من هنوزم منتظرم برگردی، منتظرم چشم به راه که برگردی کنارم ... شمار روزا از دستم رفته فقد میدونم هر روز قدر یک عمر از غم دلتنگی درد میکشم و نیومدی... به امید اومدنت ثانیه هارو سر کردم...من هنوزم منتظرتم...میدونم برمیگردی میدونم یه روزی میای و میگی تموم شد غصه خوردن بسه انتظار بسه....هر لحظه رو با تصور اومدنت میگذرونم... پرنده ی قلبم؛ میشه زودتر برگردی ... من دیگه طاقت نبودنت رو ندارم...